۱۳۹۲/۰۳/۲۰

برنامه

دوستانی که با این شور و حرارت از لزوم رای دادن سخن می‌رانند، نه همه، اما بیشترشان کسانی هستند که به جز همین رای به صندوق انداختن، هیچ کار دیگری برای ایجاد تغییر در روند سیاسی کشور نمی کنند. اینها همان‌های هستند که به این بازی نابرابر اعتراضی ندارند، حرف‌شان این است که در همین بازی شاید بشود کمتر باخت. بنابراین در بازی که نظام برای‌شان درست کرده و قانون‌ش را خودش وضع کرده و حتی آن قانون را هم رعایت نمی‌کند و دست به تقلب می‌زند،  هر چند وقت یک بار شرکت می‌کنند، بدون آن که هیچ دلیل یا برنامه‌ یا تضمین حداقلی برای رسیدن به نتیجه مطلوب داشته باشند. تازه برای دیگران به ویژه تحریمی‌ها هم پشت چشم نازک می‌کنند که چرا شما به فکر آینده کشور نیستید؟! این دوستان فراموش کرده‌اند که به دلیل بی‌عملی کسانی چون ایشان، سطح خواسته‌های انتخاباتی - با استدلال گزینش پیاپی بد در برابر بدتر - چنان پایین آمده که در دورهای بعدی ناگزیر از رای دادن به قاتلان زنجیره‌ای و بازجویان شکنجه‌گر خواهند بود (این را ببینید). 

خیلی از این دوستان در انتخابات ۸۸ یا ایران نبودند یا اگر بودند، هیچ هزینه و ریسکی جز همین رای دادن متحمل نشده‌اند. من از کسانی هستم که در آن انتخابات شرکت کردم. ۴ ساعت زیر آفتاب بودیم تا رسیدیم به صندوق. در همان زمان پیامک‌های نامزدهای مورد علاقه ما را قطع کرده بودند و ناظرهایشان را در بسیاری از صندوقها راه نمی‌دانند. افراد زیادی هم بیرون شعبه‌ها منتظر رسیدن تعرفه از وزارت کشور بودند که هرگز نرسید. هنوز انتخابات تمام نشده بود که از یک سو، نتیجه به نام نامزد مورد تایید نظام اعلام شد، آن هم با درصد بالا و مشخصی از رای و از سوی دیگر به دفترها و ستادهای انتخاباتی نامزدهای رقیب (موسوی و کروبی) حمله شد و بسیاری از نیروهای فعال دستگیر شدند. هنوز شب به صبح نرسیده آمار رسمی هم اعلام شد. من در کمال حیرت تا به صبح نتایج را دنبال می‌کردم می‌دیدم که آمار به صورت خطی و با نسبتی ثابت به سود احمدی‌نژاد در حال بالا رفتن است. از آن طرف می‌شد دید که رای باطله‌ای در آمارها نیست. از طرف دیگر تعداد رای رضایی از یک جا به بعد کاهش یافت! داستان و جزییات را خودتان می‌دانید و موضوع بحث ما نیست.

پس از شوک ۲۴ ساعت اول، مردم به خیابان آمدند و درگیری‌هایی در هفته نخست روی داد که از هفته دوم بسیار خونین شد. من هم در نوشتن شعار روی دیوار و درست کردن و پخش اعلامیه، اطلاع‌رسانی از راه ایمیل و وبلاگ‌نویسی شرکت داشتم. برخی از این کارها ریسک بالایی داشت، اما دلخوش بودم که در راه رسیدن به خواسته‌های انسانی گام بر‌می‌دارم. ولی متاسفانه رهبران جنبش نه روزهای پس از انتخابات را پیش‌بینی کرده‌ بودند و نه برنامه‌ای برای هدایت مبارزه سیاسی‌شان داشتند. برای همین با وجود این که نظام هم از جنبش مردم و دست کم بزرگی اندازه آن غافل‌گیر شده بود، فرصتهایی که با حضور خودجوش میلیونی مردم به دست آمده بود، نه تنها به سادگی از دست رفت، بلکه شمار فراوانی از زندانی‌ها و زخمی‌ها و کشته‌ها و کسانی که به شکل‌های گوناگون آسیب دیدند، بر جای ماند. از همه اینها بدتر، امید به تغییر مسالمت‌امیز یا کم‌خشونت را شست و از سوی دیگر، همبستگی و اتحادی که خود به خود جمع در گردهم‌آیی‌های مردمی جمع شده بود را با خود برد.

 چهار سال یک بار رای دادن در انتخاباتی که هر نامزدی نمی‌تواند در آن شرکت کند، اگر صلاحیت‌اش هم تایید شود، باید به همه اصولی که امروزه باعث مشکلات کشور است باور داشته باشد، با این وجود هر حرفی را هم نمی‌تواند بزند و اصولا تریبونی نیست که بزند. پس از همه اینها هم معلوم نیست رای‌ها خوانده شود و آنی که مردم از میان همین فهرست دست‌چین شده خواسته‌اند بیرون بیاید.  امیدواری چیز خوبی است، اما واقع‌بینی حیاتی است.

امیدواری بدون برنامه یعنی خوش‌خیالی و با آن به جایی نمی‌توان رسید، همان گونه که چهار سال پیش با وجود هزینه زیادی که مردم دادند، به جایی نرسیدند و تازه اوضاع کشور بسی بدتر هم شد. این خوش‌خیالی است که در این انتخابات شرکت می‌کنیم،‌ فوقش تقلب می‌شود و در آن صورت ۴ سال صبر می‌کنیم و دوباره شانس‌مان را امتحان می‌کنیم، شاید این بار تقلب نشود یا نامزد واقعی ما، اتفاقی نامش در میان فهرست نهایی باشد! از همه اینها بدتر این است که دوباره مانند ۴ سال پیش، هیچ برنامه‌ای پیش‌بینی نشده که اگر رای‌تان را دوباره خوردند می‌خواهید چه کنید؟! باز هم می‌خواهید مانند سال ۸۸ تا چند هفته هاج و واج بمانید؟ فراموش نکنید که نظام با توجه به غافلگیری دور پیش، نه تنها خود را آماده کرده، بلکه بسی مجهزتر و مجرب‌تر هم شده است.

موضوع امروز ایران یک رای نیست که شما هر ۴ سال بیندازی در صندوق یا نیندازی. مساله بسی فراتر و پیچیده‌تر از این است. در نتیجه بسی بیشتر باید کار کرد، فعالیت کرد، نقشه کشید، برنامه داشت و اجرا کرد تا آینده را به خوبی رقم زد. خیال خودتان را خوش نکنید که برای تغییر سرنوشت مملکت، تنها کار و مهمترین کار همین رای دادن و انتخابات فرمایشی/نمایشی است. متاسفانه بخش بزرگی از اپوزسیون، درست مانند جلیلی، از فرصت و ظرفیت فقط واژگان‌ش را یاد گرفته، نه مفهوم و کاربردش را!  فروکاستن سرنوشت ایران به روند قهقرایی انتخابات نمایشی، نادرست و غیراخلاقی است. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر