در نوشتههای پیش در (۱) و (۲) اشاره کردم که دلیلهای من چیست. امروز به نظرم آمد یکی دو تا را جا انداختهام. یا دستکم از روی آن به اختصار گذشتهام. حتما درباره آرام پختن قورباغه شنیدهاید. اصطلاحی است در سیاست که وقتی به صورت تدریجی بلایی بر سر کسی میآورید و یا چیزی را از او میگیرید، اما چنان به آرامی که خودش نمیفهمد، به کار میرود. در این روش قورباغه را که موجودی خزنده و خونسرد است درون آبی ولرم میگذارند و سپس دمای آب را به آرامی افزایش میدهند. از آنجا که خزنده خود را با دمای محیط وفق میدهد، و این دما هم به آرامی در حال تغییر است، متوجه نخواهد شد که دما از آستانه مناسبش گذشته و کم کم زنده زنده پخته میشود.
روش انتخاب میان بد و بدتر، هنگامی که بارها و بارها تکرار شود و به صورت یک عادت و حلقه بسته در بیاید، عملا همان پختن ملایم قورباغه است. در انتصابات یا همان نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی، این داستان درباره یک سری از رای دهندگان تکرار میشود. تا جایی که همانگونه که پیش بینی میشد، در سال ۸۴ مردم مجبور بودند به یکی از منفورترین شخصیتهای نظام یعنی رفسنجانی (بد) رای بدهند که احمدینژاد یعنی (بدتر) رای نیاورد که در سایه تقلب و البته سوسابقه بیشتر رفسنجانی و عوامفریبیهای موثرتر احمدینژاد و صد البته ناآگاهی بسیاری از مردم به ويژه از طبقه متوسط به پایین، موفق هم نشدند. حال این دوره احتمال دارد کار در دور دوم به انتخاب ولایتی و حداد و جلیلی بکشد. در دورههای بعد هم که باید شاهد انتخاب میان مرتضوی و طائب باشیم!
یک نکته دیگر هم این که حتی با آمدن کسانی چون روحانی یا عارف که بسی کمتر اصلاحطلبند از امثال موسوی و کروبی (که تازه خودشان زمان طولانی خودی بودند و هنوز هم خط امامی هستند)، تنها اتفاقی که میافتد ادامه بیشتر این نظام است. برعکس با آمدن کسی مانند جلیلی یا قالیباف یا ولایتی، عمر این نظام ولایی کاهش مییابد، درست همان گونه که با آمدن احمدینژاد نظام به فروپاشی سریعتر نزدیک شد. من به شخصه فکر میکنم که با توجه به ندانمکاریهای روزمره این نظام و هزینه هنگفتی که هر یک روز بودنش بر ایران تحمیل میکند، آمدن کسی مانند احمدینژاد در کوتاه مدت شاید مشکلات بیشتری فراهم آورد، ولی در درازمدت و با کوتاه شدن عمر نظام، در نهایت به سود کشور خواهد بود. این هم شباهت دیگری است که داستان جمهوری اسلامی و مردم ایران به پختن ملایم قورباغه پیدا کرده است.
نکته پایانی هم این که خامنهای و تیمش این بار خود را برای برخورد با جنبش (به قول خودشان فتنه) آماده کردهاند. آنها تجربه ۸۸ را دارند و تازه این بار کاندیداها هم مدلی نیستند که پشت اعتراض مردم بایستند. تیم سرکوب، هم تمرین داشته و هم نقشه کشیده و به قول معروف سورپرایز هم نخواهند شد. در واقع در سال ۸۸ نه تنها نظام بلکه نامزدهای اصلاحطلب و حتی اپوزسیون هم سورپرایز شد وقتی که جنبش مردمی را دید. در سال ۹۲ نظام دیگر سورپرایز نخواهد شد، اما اپوزوسیون به دلیل بیبرنامگی چرا. تعداد کاندیداها هم طوری است که رایها شکسته شود و روی کسی اجماع نشود. از آن سو مردم هم تجربه ۸۸ را دارند. بسیاری از مردم هم دوست ندارند چماق یا تیر بخورند یا کهریزکی شوند. برای همین بعید است اصولا داستان ۸۸ تکرار شود.
بنابراین به جای این که کار درست را انجام دهیم و این حلقه معیوب و بسته را بشکنیم، همین طوری مردم را به شرکت در انتخابات آن هم تحت هر شرایطی فرانخوانیم. مردم را متوجه کنیم به استفاده از فرصت پیش آمده به نام انتخابات هرچند نمایشی. برای این کار باید برنامه داشت. باید انسجام داشت. اگر رای ندادن و در خانه نشستن بد است، رای دادن و در خانه نشستن هم بد است. مشکل رای دادن یا ندادن نیست، مشکل در خانه نشستن و هیچ کاری نکردن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر