۱۳۹۲/۰۳/۱۴

چرا رای نمی‌دهم (۲)

در نوشته پیش درباره این موضوع گفتم.  با توجه به این که رفسنجانی رد صلاحیت شد، اکنون انتخابات بیشتر از پیش به انتصابات و نمایشی مسخره تبدیل شده است. در این نوشته چند نکته را که به برخی از آنها در نوشته پیش هم اشاره شده بود به صورت چکیده آورده‌ام:

۱. امید دادن به مردمی که خیلی ناامید هستند بد نیست، اما به شرطی که واقعا امیدی باشد. اگر شما پزشک هستید و می‌دانید بیمار به احتمال بسیار فراوان جان به در نخواهد برد، باید خیلی بی‌اخلاق باشید که به وی یا همراهانش امید واهی بدهید. بهترین کار این است که واقعیت موجود را گفت و کاری که مناسب آن است را برای انجام دادن پیشنهاد کرد. در شرایط کنونی، پیش‌پاافتاده‌ترین کاری که می‌توان کرد رای دادن است آن هم در حالی که می‌دانیم به احتمال ۹۹٪ این رای خوانده نمی‌شود. این یعنی شانه خالی کردن از انجام کار اصلی که باید انجام داد.

۲. همان گونه که گفتم بسیاری استدلال می‌کنند که چه رای بدهیم چه ندهیم و چه شمرده شود و چه نشود، چیزی از دست نمی‌دهیم. در حالی که شاید بخت بسیار کمی باشد که حکومت علی‌رغم روندی که در طی این سه دهه و به ویژه در گذر ۸ سال گذشته در پیش گرفته، تغییری ایجاد کند و در خلاف جهت آن، رای واقعی مردم را که گزینه بد در برابر بدتر است اعلام نماید. در بند بالا و نوشته پیش گفته شد که بسیار بعید است که خامنه‌ای و نظامش چنین رویکردی داشته باشند. این همه هزینه داده‌اند که از دیروز به امروز برسند، چگونه ممکن است همه هزینه‌ها را نادیده بگیرند و برگردند به ۸ سال پیش؟! در ازای آن چه چیز بهتری - با منطق خودشان - به دست می‌آورند؟ به هر حال در عمل در هیچ یک از ارکان نظام چنین اراده‌ و علاقه‌ای به تغییر رویه یا بازگشت به گذشته دیده نمی‌شود.  بنابراین به احتمال زیاد نامزد یا یکی از نامزدهای رهبر پس از نهایی شدن از سوی وی از پیش برای اعلام نتایج در نظر گرفته شده.

۳. به همان دلیلی که برای رفسنجانی نوشتم، نه عارف و نه روحانی (تازه اگر روحانی را هم به زور کاندیدای متفاوت بدانیم، هرچند که حتی اصلاح‌طلب هم نیست!) آدمی نیستند که اگر هم مردم به صورت خودجوش خیزشی مانند ۸۸ انجام دادند، پشت آنها بایستند و از جنبش حمایت کنند. هرچند که من بعید می‌دانم اصولا مردم بخواهند برای چنین کسانی قیام کنند. 

۴. من قبول دارم که مشروعیت نظام در ۸۸ از میان رفت. بنابراین رای ندادن در این دوره به معنی مشروعیت‌بخشی نمی‌تواند باشد. اما به هر حال اینها آمار رای‌ها و مشارکت را دارند، حتی اگر نتیجه دلخواه خودشان را اعلام کنند. بنابراین این گونه نیست که اگر رای دادیم و شمرده هم نشد، هیچ عوارض جانبی - البته به جز ناامیدی شدید - ندارد. مشکل آن است که این که نظام و رهبر پریشان‌حالی، که حتی در این برهه خطیر که خود و کشور در آستانه فروپاشی است، دست از ماجراجویی‌های زیان‌بار بر نمی‌دارند، دچار این توهم شوند که حمایت مردمی را دارند و به این دلیل سیاست‌های جنگ‌افروزانه و تحریک‌امیز خود در منطقه و دنیا را گسترش دهند تا جایی که هم به دلیل ادامه تحریمها و هم به خاطر جنگ محدود یا گسترده کشور به نابودی کشیده شود. به گمان من فرنگی‌ها هم اگر واقعا مشارکت بالای مردم ایران - آمار واقعی نه آن چه که حکومت اعلام می‌کند - را ببینند، از همراهی مردم ایران با حکومت به این نتیجه خواهند رسید که هم تحریم‌ها را سخت‌تر کنند و هم در نهایت با نامید شدن از اثرگذاری مردم، به گزینه نظامی روی بیاورند.

درباره این که چه کاری باید انجام داد و چاره چیست، در همان نوشته پیش گفتم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر