هیچ ایرانی و در حالت کلی هیچ انسان شریفی دوست ندارد که ایران یا هر کشور دیگری آیندهای بد داشته باشد. ولی متاسفانه با وضع کنونی، آینده خوشایندی در انتظار کشور نیست. با توجه به برایند نیروهای درونی و بیرونی حالتهای ممکن اینها هستند:
۱. کره شمالی شدن
این حالت هنگامی روی میدهد که ارتباط داخل با خارج خیلی ضعیف شود. این کار از طریق سانسور رسانهها، پارازیت روی ماهوارهها، فیلترینگ اینترنت، سختتر کردن بازگشت ایرانیها به ایران و به ویژه از راه تحریمهای بینالمللی در حال رخ دادن است. از سوی دیگر عامل امنیتی-نظامیتر شدن سیاست و اقتصاد و از میان رفتن اعتماد در اجتماع آن را تسریع میکند. داشتن سلاح هستهای هم آن را تکمیل خواهد کرد. هرچند رهبر دوست دارد که ایران را به این سو ببرد، ولی برای رسیدن به جایگاهی مانند کره شمالی، با موانع بسیاری روبرو است. از یک سو عدم دستیابی به سلاح هستهای تا به امروز و لو رفتن تلاشهای ج.ا. در این راستا کار را خراب کرده و از سوی دیگر با باز بودن مرزها و رسانهها - به صورت نسبی - مردم ایران آن اندازه از دنیای خارج بیخبر نیستند که بتوان چنین پروژهای را به سادگی اجرا کرد. افزون بر اینها درصد بالای تحصیلکردهها و دانشگاهرفتهها در ایران و نیز ارتباط بسیاری از ایرانیان مقیم خارج با بستگان و خویشانشان در ایران، این کار را بیش از پیش سخت خواهد کرد.
۲. عراق-افغانستان شدن
این وضعیت به صورت مشابه در ایران ممکن است پیش آید، ولی نه در حد و اندازههای این دو کشور. از یک سو ایران بسی بزرگتر و نیرومندتر از عراق و افغانستان پیش از یورش غربیهاست و از سوی دیگر آنها دوست ندارند خود را گرفتار هزینههای سنگین یک دریگیری تمام عیار کنند. در کنار اینها اسراییل هم فقط توانایی زدن ضربات محدود - و هرچند موثر - به برنامههای هستهای و نظامی ایران را دارد. آمریکا هم اگر در این راه اسراییل را یاری کند، در همان حد جنگ از راه دور خواهد بود. با این حال این حملهها و پیامدهای آن، حتی بدون اشغال هم میتواند فاجعهبار باشد. به این صورت که اگر سامانههای اصلی تامین انرژی و خطوط ارتباطی و کارخانههای تولیدی برای از کار انداختن توان پاسخگویی ایران هدف قرار بگیرند، کشور از نظر فناوری به دههها پیش باز خواهد گشت و عملا زندگی روزمره در ایران فلج خواهد شد. در این حالت امکان به وجود آمدن حالت شماره ۳ بسیار بالا میرود.
۳. لیبی-سوریه شدن
به دلیل فشارهای اقتصادی که از حدی گذشته یا اقدامات تحریکامیز امنیتی-نظامی حکومت، ممکن است هرج و مرج روی دهد. مدتهاست که کاسه صبر مردم از بیکفایتی، فساد، و خیانت این نظام لبریز شده، اما هنوز به نقطه انفجار نرسیده است. رخدادهای ۸۸ نشان داد که مردم چه اندازه از این سیستم به تنگ آمدهاند. به هر دلیلی که هرج و مرج پیش بیاید، اول این که بر خلاف جنبش ۸۸، نه تنها بیشتر از سوی طبقات متوسط به پایین اجرا خواهد شد، بلکه خواسته آن سیاسی نبوده و بیشتر بر سر منافع اقتصادی محلی و گروهی خواهد بود. به هر حال احتمال زیادی وجود دارد که این جریان به جنگهای داخلی بیانجامد. در این حالت مطمینا دخالت بیگانگان - که در پی سواستفاده از این موقعیت به ویژه در راستای تجزیه ایران و خلاص شدن از شر یک ایران قدرتمند مزاحم در منطقه هستند - کار را بدتر خواهد کرد. این دخالت میتوانند مانند لیبی با حملات نظامی محدود باشد یا مانند سوریه با رساندن سلاح و گسترش سیاستهای تجزیهطلبانه و تفرقهانگیز. این گزینه بدترین حالتی است که میتوان انتظار داشت و متاسفانه با روند کنونی محتملترین هم هست.
۴. آزاد شدن و برقراری دموکراسی
متاسفانه با روندی که دولت ایران از یک سو و کشورهای قدرتمند از سوی دیگر در پیش گرفتهاند، این گزینه کمترین بخت ممکن را دارد. به ویژه که روز به روز به انحطاط اخلاقی و اجتماعی مردم نیز - به دلیل فشارهای اقتصادی و امنیتی و گسترش فقر و فساد - افزوده میشود و اگر هم نظام جمهوری اسلامی روزی به دلیل کشمکشهای درونی یا فشار و تلنگر بیرونی فروپاشی گردد، تا آن روز چنان بلایی بر سر مردم آورده که به احتمال زیاد وضعیت شماره ۳ یعنی لیبی-سوریهای شدن ایران پیش خواهد آمد. بنابراین اهمیت نیاز روزافزون ما برای چارهاندیشی در راه کنار زدن این نظام و دستیابی به یک سیستم حکومتی دموکراتیک و سکولار بیشتر دیده میشود.
پینوشت: این نوشتار در راستای سه نوشته پیش در (۱) و (۲) و (۳) آمده است.
پینوشت: این نوشتار در راستای سه نوشته پیش در (۱) و (۲) و (۳) آمده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر